اقسام حقیقت
حقیقت لغوی: هرگاه لفظ درمعنایی که درعلم لغت با عنوان حقیقی آن معین شده بکاررودآن راحقیقت لغوی می گویند .
مثال:فلانی به آب ونانی رسید=مجازلغوی،حقیقت خودنان وآب است.
حقیقت عرفی:گاهی لفظی درمعنایی غیراز معنای
لغوی خودبکار می رودومیان مردم معنای دیگری پیدا می کندبطوری که معنای لغوی بتدریج فراموش می شودوآن راحقیقت عرفی مثال:دابه به معنای جنبنده است ودرعرف به معنای چهارپا استعمال می شود.
حقیقت شرعی: آنچه راپیامبرمستقیما بکاربرده است.اصطلاحات نووتازه حقیقت شرعی هستند.حقیقت شرعی دارای وضع تعیینی است(وضعی که دراثرجعل وقراردادوانشاءضمنی)است.
*وجودعبادات درشرایع دیگرمانع حقیقت شرعی نمی باشد.به عقیده آقاضیاءوجودعبادات درشرایع دیگرمانع حقیقت شرعی بودن این اصطلاحات نمی شودزیرا:
1-ازنظرلفظ، این الفاظ درمذاهب دیگربکارنرفته بلکه آنهالفظی به زبان دیگرداشته اند.
2-ازلحاظ معناهم عبادات آنهاباعبادت شرع اسلام فرق داشته،مثلا نمازیهودبانمازاسلام یک جورنیست.
حقیقت عرفی:معانی ای که دربین مردم معمول بوده است وتازگی نداشته راحقیقت عرفی می گویندمانند:بیع،نکاح،طلاق و. . .
*آقاضیاءکلماتی راکه دربین مردم وجودداشته وآن رااستعمال می کرده اندحقیقت عرفی می داند،درحالیکه دیگران آن راحقیقت لغوی می دانند.
حقیقت متشرعه: آنچه رااصحاب ویاران پیامبربکاربرده اند.
حقیقت قانونی: آنچه راقانون وضع نموده است.مثلا:کلماتی نظیر،زارع،گاوبند،مالک هرکدام یک حقیقت قانونی هستندکه برای درک وفهم وحدودآنهابایدبه قانون مراجعه کردنه به عرف ولغت.
اصل حقیقت است ومجازقرینه می خواهد.